اميرعباساميرعباس، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

عسل مامان نفس بابا

جیگر مامان عیدت مبارک

سال 1393 خورشیدی مبارک باد    امسال سال اسب و چون اسباب کشی کردیم و به طبقه همکف خونمون اومدیم مامانی امسال تصمیم گرفت برای اولین بار تو خونه خودمون سفره هفت سین بندازه که اینکارو با کمک خاله حورا مستاجر عزیزمون انجام دادم حالا سفرمون بدم نشد تحویل سال ساعت 8و29دقیقه شب بود مامان جون و باباجون و خاله هم بودند کلی خوش گذشت حالا عکسها رو بعدا میذارم ...
9 فروردين 1393

تولد امیرعباس

بالاخره با دو ماه تاخیر بالاخره مامانی موفق شد عکسهای تولدت و تو وبلاگت بذاره تولدت رو بخاطر اینکه به بابایی مرخصی ندادند ٧ تیرماه برگزار کردیم با اینکه خونمون کوچیک بود و نتونستم همه فامیل و دعوت کنم ولی با همین مهمونای کم هم خیلی خوش گذشت اینم عکسای تولد ...
23 شهريور 1392

بن بن بن 1

بعد از اینکه بن بن بن مقدماتی رو کامل یاد گرفتی . منم دیدم خیلی به یادگیری علاقه داری یک اونو برات خریدم و خاله بهت آموزش میده الان کلی کلمه رو میتونی بخونی مثل پا-چشم-آب-بابا-مامان-تاب-چشم و... تو خیلی باهوشی و سریع یاد میگیری حرفای گنده تر از دهنت هم میزنی مثلا میگی چه کیفی داره یا خدایا  چیکار کنم با کی بازی کنم ما هم کلی میخندیم هرشب هم باید ببریمت پارک و بری توی استخر توپ الان هم خونه مامان جونی چند روزه که خاله چشماشو لیزیک کرده و باید استراحت کنه ولی مگه تو مذاری همش عینک دودی اونو برمداری و خودت به چشمت میذاری امروز چهارشنبه هست و دیگه امروز میام میبرمت خونه تازه یاد گرفتی برا غذا خوردنت به مامان جون میگی بریم حیاط...
20 شهريور 1392