اميرعباساميرعباس، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

عسل مامان نفس بابا

امیر شیطون

1391/5/22 9:47
نویسنده : مامان سمیه
226 بازدید
اشتراک گذاری

امیر مامانی شبایی که خونه مامان جون میخوابیم وقتی من و باباجون و خاله صبح زود آماده رفتن به

سرکاررفتن میشیم تو هم از خواب بیدار میشی و میخوای با میای هی میگی دد و گریه میکنی و لباسای بیرونیت از تو ساک برمیداری و میپوشی  امروز صبح

هم از اون روزا بود بالاخره باباجون دلش به حال تو سوخت و مجبور شدیم تو رو هم سوار ماشین کنیم و تا

دم در اداره با من اومدی و باباجون مجبور شد تو رو این همه راه دوباره به خونه برگردونه شیطون بلا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

طاهره مامان امیرعلی
8 شهریور 91 15:18
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.امیرعلیه من تو جشنواره ی آتلیه سها شرکت کرده و به رای شما شدیدا احتیج داره.اگه به وبلاگش سر بزنین یه پست گذاشتم که آدرس جشنواره است اگر روش کلیک کنین مستقیم به سایت جشنواره میره.اسم پسملیه من امیرعلی مرادیان هست.بهش رای بدین و مارو خوشحال کنین.امیدوارم بتونم لطفتونو جبران کنم.