گریه امیرعباس
امروز وقتی به خونه زنگ زدم صدای گریه تو به گوشم خورد اینجوری که مامان بزرگ میگفت میخواستی
همراه دایی و خاله بری بیرون چون تو رو نبردند تو هم بهونه گیری میکردی بعدشم رفتی آلبوم عکس و
آوردی هی صورتتو میذاشتی رو عکس من و مامانی میگفتی و اشک میریختی الهی مامانی فدات بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی