اميرعباساميرعباس، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

عسل مامان نفس بابا

هندونه

1390/10/27 13:55
نویسنده : مامان سمیه
376 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب امیرعباس اومد دست منو گرفت که ببره یه چیزی نشونم بده خیلیم اصرار داشت که من همراش برم منو برد تو آشپزخونه متوجه شدم منظور او تابلوی میوه هایی است که رو دیوار آشپزخونه مامان بزرگشه و مرتب اشاره به هندونه میکرد طفلی هوس هندونه کرده بود خاله سعیده هم برا شوخی توپ امیرعباس و که به شکل هندونه هست آوردو به امیرعباس داد اونم رفت از تو آشپزخونه سینی و کارد و آورد داد به بابابزرگش که براش ببره ما هی میخندیدیم و امیرعباس گریه میکرد تا بالاخره دلمون براش سوخت و بابابزگ و مامان بزرگ امیرعباس و بردند بیرون تا براش هندونه بخرند بعد از یک ربع امیرعباس اومد خوشحال و هندونه به دست نمی دونست چطوری اونو بخوره خلاصه حسابی اونشب خندیدیم  niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سعیده
27 دی 90 14:25
سلام به عسل خاله باسباسی الان کنارم نشسته وحسابی داره خاله رواذیت میکنه خیلی جیگرشده.مامان سمیه امروزنبودی ببینی گل پسرت چیکارمیکردماجرای هندونه دشب که کم بودامروزم دست ازسرپوستش هم برنمیداشت.جیگرخاله دوست دارم.فدای جیغ زدنات.