آخرین واکسن
چهارشنبه ای امیرعباس و بردم درمانگاه تا واکسن یک سال و نیمیشو بزنه خودمم بشدت سرما خورده بودم و اصلا حالم خوب نبود با خاله سعیده و مامانم و علی امیرعباس و بردیم خیلی میترسیدم آخه همه میگفتن این واکسن خیلی سخته ولی خدا راشکر فقط یک شب درد داشت فردا صبحش خوب خوب بود دیگه هم من راحت شدم هم امیرعباس ولی اون شب هیچوقت یادم نمیره چون خیلی اذیت شدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی